یه دخترتنها...
یه آسمون تردید...
به هرکسی دل بست
ازش خیانت دید...
دیرآمدی تمام شده ام دیگر!
بس بلعیده ام انبوه نبودنت را...
هنوزاما،همانندحاتمم
می بخشمت!
باآن که هزارشب بی خوابی طلب دارم ازتو...
چه معجزه ی عجیبی ست
وقتی هرشب به خیرمی گذردبی آن که کسی بگوید:شب بخیر....
چه معادله ی نابرابری ست وقتی من بر ای دیدنت چشمانم رامی بندم
وتو...
.
.
.برای ندیدنم!
خیلی خواستم بمونی،نشد
منوعاشق بدونی،نشد
ببخش اگه آخرعشق
چیزی جزپشیمونی نشد
خودم قبول دارم کهنه شده ام،آنقدرکه می شودروی گردوخاک تنم یادگاری نوشت...
توهم بنویس وبرو....
شگفتا!
ردپای دزددهکده ی مابه روی برف
چه قدرشبیه چکمه های کدخداست!!!
تونمی دانی فروخوردن بغض راوقتی که تنهاراه رهاییت گریستن است چه سهمناک عذابیست!
من به لبانم لبخنددوخته ام وتوبه خیالت خوشبختم...
درهمین حوالی اند،کسانی که تادیروزمی گفتندبدون توحتی نفس هم نمی توانم بکشم
وامروزدرآغوش دیگری نفس نفس می زنند..
خدایا
من دلم راصابون زده ام به عشق او....
چراچشمهایم می سوزد؟
فکرکنم پدرم شناسنامه ام رادستکاری کرده،نمی دانم اعدادراباورکنم یاتعدادموهای سفیدم را؟
ازحقیقت های تلخ خسته ام،خسته!!!!!!
یه دروغ شیرین بگو...
هرگزبه دیگران اجازه نده قلم خودخواهی به دست گیرندودفترسرنوشت توراورق بزنندوردپای خداوندراازذهنت پاک کنندودرپایانش بنویسند:
قسمت این بود...
این دعایی ست که رندی به من آموخته است:بارمارانه بیفزانه سبکترگردان
من کجابیشترازحق خودم خواسته ام؟مرگ حق است به من حق مرابرگردان....
حالاکه تمام راه راآمده ام
حالاکه تاتوهیچ نمانده
چه قدردیریادش آمدخدا...
که ماقسمت هم نیستیم!!
به تاوان کدامین جرم تنم سنگ بلاخورده
سکوتم حرفهاداردببین درمن خوشی مرده
ببین ای خوب دیروزی کجابودم کجاهستم
توکه همدردمن بودی ببین باغم چه بشکستم
چه هاگفتندونشنیدم
بدی کردندوبخشیدم
زتیغ گریه اشکم ریخت
ولی بازبادردخندیدم
رویاهایم رادرکنارکسانی گذراندم که بودندولی نبودند
همراه کسانی بودم که همراهم نبودند
وسیله کسانی بودم که هرگزآن هاراوسیله قرارندادم
دلم راکسانی شکستندکه هرگزقصدشکستن دل آن ها رانداشتم
وسکوت
بلندترین فریاداست دربرابرهمه ی این ها....
پسرای عزیزی که میگن دختراهمه مثله همن
کسی مجبورتون نکرده بودهمه روامتحان کنید!!!!!!!
خدایا
من ترک تحصیل کرده ام!
میشه دیگه ازم امتحان نگیری؟
چرا آدما نمیدونن بعضی وقتها خداحافظ یعنی نذار برم
یعنی برم گردون ، سفت بغلم کن ، سرمو بچسبون به سینت و بگو
خداحافظ و زهر مار، بیخود کردی میگی خداحافظ
مگه میذارم بری ، مگه الکیه
چرامی ذارن بری؟
چرا نمیفهمن نمیخوای بری ؟
؟ چرا ؟
خدایااین که می گن ازرگ گردن نزدیک تری واین حرفا...
درسطح درک وشعورمن نیست
یه دقیقه بیاپایین بغلم کن!
کورباش بانو...
نگاه که می کنی می گویند:نخ داد!
عبوس باش بانو...
لبخندکه می زنی می گویند:پاداد!
لال باش بانو...
حرف که می زنی می گویند:جلوه فروخت!
آن هاهم بروندیه خاکی برسرهیزی خودشان بکنند
شایددست ازسرمان بردارند!
شاید....
کوله بارم بر دوش
سفری می بایدکوله بارم بر دوش
سفری می باید.
سفری بی همراه،
تا ته تنهایی محض...
سازکم با من گفت:
هر کجا لرزیدی،
ازسفر ترسیدی،
تو بگو از ته دل
من خدا را دارم!
دلم جایی ، جا مانده است
نو آیا او را ندیده ای ؟
یادم می آدید در پی تو تند دوید!
صدایش کردم اما...
نشنید او صدای مرا
و...
من منتظر مانده ام تا برگردد به ویرانه خویش
گل من خستگیات خیلی زیاده می دونم
گل من تنهاییات پرازسواله می دونم
گل من خندیدنت فقط توخوابه می دونم
گل من آرزوهات نقش برآبه می دونم
گل من تحملت مثل یه کوهه می دونم
گل من عاشقیات مثل جنونه می دونم
گل من صبوری وکسی سراغت نمیاد
گل من خسته ای وصداازت درنمیاد...
من ازت خاطره دارم چه جوری یادت بیارم
ماروزای خوبی داشتیم همشونوجاگذاشتیم
چندروزه میشه که رفتی اماانگاری یه ساله
بیشترازاین نمی تونم بی توخوشبختی محاله
کجاس اون خاطره هامون چی شداون حال وهوامون؟
چقده دل نگرونم واسه ی آرزوهامون
توکه بی نام ونشونی کجادنبالت بگردم؟
چرامن تنهابمونم آخه من کاری نکردم
دیگه طاقتم تمومه کاشکی حالموبدونی
دارم ازنفس می افتم کاش خودت روبرسونی
عشق مرضی شبیه به مالیخولیاست ممکن است فردازطریق تسلط نداشتن اندیشه به زیباخواهی پاره ای صوروشمایل درنفس خودبپیوندد!!!!!!!!
چراگرفته دلت؟مثل آن که تنهایی
چه قدرهم تنها!
خیال می کنم دچارآن رگ پنهان رنگ هاهستی
دچاریعنی عاشق...
وفکرکن که چه تنهاست اگرکه ماهی کوچک،دچارآبی دریای بیکران...
چه فکرنازک غمناکی!
"سهراب سپهری"
دل من توشهرسنگی دنبال یه همصدابود
بین این همه غریبه چشای توآشنابود
تابفهمم که کی هستی توشدی بودونبودم
قلب من موندونگاهت،دیگه عاشق شده بودم
حالاتادلم می گیره باصدات آرووم می گیرم
به چشات قسم که این جامن بدون تومی میرم...
خون می چکدازتیغ نگاهی که توداری
فریادازآن چشم سیاهی که توداری
هرچندگلی نیست به خوش چشمی نرگس
درخواب ندیدست نگاهی که توداری...