هی دیکتاتور!
هرچندسال-هرچندقرن-که می خواهی مطلق بمان!
من باز تابع دوست داشتنت می مانم....توبازمغرورباش!
باغرورزیباتری...
دیگرخسته شده ام!
ازتکراربازکردن دفترخاطرات مچاله شده وبازدفن کردن احساس وشیون برآن ویکهوبستنش!
راستی شانه ات ساعتی چند؟؟؟؟
شبهاخودم رایک طرف تختم،به دیوارمی چسبانم...تصورهرم وجودت بغلم می خوابد!