چقدر دلم میخواهد نامه بنویسم....
تمبر و پاکت هم هست....
و یک عالمه حرف....
کاش کسی جایی منتظرم بود....

نظرات شما عزیزان:
تارا 
ساعت16:15---1 آذر 1391
من
.
.
.
منتظرم.شوم په اکه ی؟
پاسخ:با اجا زه ی بزرگترابععععععععععععععلههههههههه
امیر 
ساعت20:54---29 آبان 1391
رها 
ساعت8:50---21 آبان 1391
باورم کن
....دیگر نه پایی دارم که پا به پای بودنت بدوم
و نه نگاهی که در انتظارت بمانم
امشب واژه ها را برای نوشتن از تو پیدا نمی کنم
گفتند اگر نباشی بغضم سبک می شود
!و انوقت تنها من می مانم و ... من
!گفتند اگر نباشی به هیچ کجای من و این دنیا بر نمی خورد
...انوقت من می مانم و این همه شعر
انوقت من می مانم و این همه دلتنگی هایی که هنوز هم بی قرار بودن توست
!انوقت من می مانم و این همه نگاه بی جواب
....!اما تو نگاهت را از من پنهان نکن
...انها می گویند
....اما من
هنوز هم بی تو همه فصلها را پاییزی می بینم