احساس کردم نخستین بارزیرقطره های باران
درپهنای دل غمناک آسمان
ودرآن هوای سوزناک
ودرکناربرگ های زردوباران خورده ی درختان
باتمام یاس وناامیدی ام
تورااحساس کردم
احساس کردم باآغوش گرم وآرامت
وبابوسه های آتشین وپرمهرت
ونفس های عطرآگین ووسوسه انگیزت
احساس کردم
عشق را...
بودن را....
ومعنای تلخ زندگی را....
نظرات شما عزیزان: