لعنت به من لعنت به تو،لعنت به این دنیا
خدایاتوبگو....آخه به کی اعتمادکنم؟به چی دلخوش کنم؟همه آخرش توذرازآب درمیان.به قول فروغ فرخزاد:
واین دنیاپرازصدای حرکت پاهای مردمانیست که همچنان که تورامی بوسند،درذهن خود،طناب دارتورامی بافند...
خداجون من چی کارکردم که حالا یه عالمه طناب دورگردنموگرفته وداره خفه ام می کنه؟ایناتاوان کدوم گناهمه؟
فکرمی کردم فرشته ی نجاتموفرستادی،من که چندماه دعاکردم فقط یکی رومی خواستم که برام فرشته باشه ،حالادیگه واقعابهم ثابت شدکه فرشته مال قصه هاست،قصه ی سیندرلا....
این دفعه دیگه ازت فرشته نمی خوام فقط می خوام بخوابم دیگه بیدارنشم....
خدایا
خیلی خسته ام فردادیگه بیدارم نکن.....
خواهش می کنم برام دعاکنیدبمیرم
نظرات شما عزیزان: